قانون عشق | داستان کوتاه
یه پسر با یه نگاه از یه دختر خوشش میاد و عشق اول از طرف اون شروع می شه و تا جایی که زندگیشو پای عشقش می ذاره . اما دختره حرفشو باور نمی کنه ، چون : یه چیزایی از قبل دیده و شنیده . تا دختره میاد حرف پسره رو باور کنه ، پسر دلسرد و خسته می شه و میره سراغ یکی دیگه . بعد که دختره تازه تونسته حرف پسره رو باور کنه ، میره طرف پسره … اما پسره رو با یکی دیگه میبینه … اینجاست که می گه حدسم درست بود و پسر ها همه اینجورین … و اون اشتباهی رو می کنه که قبلا شنیده بود … و همه چیز از بین میره و این قانون برای همه تکرار می شه ولی تقصیر کیه و مشکل اصلی چیه ؟!؟!؟!؟!
معلمه به شاگردش میگه برو یه مورچه نر پیدا کن وردار بیار. بچهه فرداش یه مورچه میاره معلمه ازش میپرسه خوب تو حالا از کجا فهمیدی که این مورچهه نره؟ بچهه میگه آخه جلوی مدرسه دختروونه پیداش کردم.
به یه نفر میگن از اینکه همسرت را عزیزم خطاب میکنی چه احساسی داری ؟؟ میگه احساس گناه !!!!!!!!! میگن چرا ؟ میگه آخه اسمش یادم نیست